+از خواب میپرم همه شبها سقوط را لمسیده ام به شکل شدیدی هبوط را کابوسهام میشکند این سکوت را دادم ادامه خوب ولیکن ثبوت را از بین میبرند تمام پلیسها -جا مانده است نقشهی یک جرم در تنت تهدید دستهاست به اطراف گردنت تو گرم گریه میشوی آنها به کردنت "محکوم میشوند کسانی که بر زنت." ای تف به هرچه وعدهی خامِ پلیسها +من هستم و شکنجهی قانون پرستها لغزیده اند رویتنم چشم و دستها من هستم و یک دسته مستها بیهوده است جملهی این خیز و جستها در شعر جدید " به نام پلیسها
اینجا همیشه فعل نوشتن ادامه داشت
یک ,پلیسها ,هرچه ,وعدهی ,خامِ ,پرستها ,من هستم ,هستم و ,خامِ پلیسها ,وعدهی خامِ ,هرچه وعدهی
درباره این سایت